آیلینآیلین، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

هستی من

خوب شدن عروسک خوشگلم

دیروز عزیزم بعد از یه هفته ای مریضی بالاخره کمی خوب شد ما رو از فکر و خیال انداخت سر سفره شام بودیم که دخملی دلش غذا می خواست دکتره هم بهمون گفته بود حالا دو سه روزی کته  وماست بهش بدین وقتی دیدین کاملا خوب شد می تونید بهش غذا کم چرب بدین سرسفره هم مامان جون کنار خروش مرغ و سیب زمینی سرخ کرده بود وقتی دخملی اونارو دید دلش می خواست از اونا بخوره توی آش هم سیب زمینی بود اونارو جداکردم و بهش دادم ولی نازم دست بر دارنبود و باز دلش می خواست بابایی خواست حواس نازنازیو  پرت کنه به چیز دیگه ولی نشد یه سیب زمینی بهش دادیم و بازهم می خواست بعداز چند تا خوردن مامان جونی گفت شما اونو بدیم به منو شما غذاتونو بخورید دست مامان جون...
16 فروردين 1391

اولین پست 1391...

سلام بهاری به محضر شکوفه خوشرنگم و همه دوستان گلم نازنینم از اولین  روز سال به دیدن بزرگترهای فامیل رفتیم  وروز پنجم هم خونه مامان جونی بودیم اونجا دخملی برای همه دلربایی میکرد و بغل این و ان میرفت و برای خودش کیف میکرد بعد از اون روزدخملی ما مریضیش شروع شد  اول فکر کردیم بابت دندون دراوردن ولی بعد دیدیم خیر نازگلم یه بیماری ویروسی گرفته قربون دخملیم برم که اصلا حوصله چیزی رو نداشت این چند روز تعطیل تو خونه بودیم یا به این دکتر و اون دکتر میرفتیم تا دخترم یکم خوب بشه از وقتی مریض شده یا بغل بابایی یا بغل من دیروز سیزده بدر بود ما هم مجبور شدیم خونه بمونیم تا نازنیم حالش خوب بشه تا فرداش که ...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

این هم قلکی که عیدی دخملی رو تو اون انداختم که اینجا داشته برای گرفتنش گریه میکرده ...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

اینجاداره یکی یکی عروسکاشو میریزه زمین تا باهاشون بازی کنه نشسته و داره براشون لالایی میگه و بازی میکنه ...
15 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد